در فرانسه زندگی می کرد...
اجبار داشت برای تأمین مخارج زندگی اش کار کند و صد البته بیشمار محدودیت برای کار کردن....
چرا؟
چون می خواست مسلمانانه زندگی کندو محجب و محجوب در جامعه آمد و شد، داشته باشد.
پس از کلی جستجو ،گزینه ای بهتر از آرایشگاه نصیبش نشد ،آنهم با عواملی مختلط و صد البته مشتریهای مختلط....
راه چاره؟
اگر دخترانِ نازک نارنجیِ این روز ها باشند ،خوب معلومه....تعطیلی حجاب....
.....ولی حاشا و کلا که او این شیوه را بر گزیند،مگر می شود ،هدایت شده ی بانو ،توان مقاومت نداشته باشد؟حالا چه فرقی می کند کجای دنیا زندگی کند و چه ملیتی داشته باشد.
پس ایستاد و هنوز هم ایستاده ،با شیوه ای منحصر به فرد ،با مقنعه ای که تا زانوانش را مشکی و نورانی کرده است...
.......و نه او که همه دختران و زنان ِ محروم از حقوق حقه خود و معترض به استعمار و استبداد و استثمارِ نو و کهنه ،اینگونه جانانه ایستاده اند و وای بر ما که در مملکتی شیعی ،با مردانی غیور و امکاناتی تمام ،نایستیم و با بهانه و توجیه و.....خاطر بانو را آزرده کنیم.