دو سه جلسه اول، دست به سینه می نشست و با بی اعتمادی نگاه می کرد. نمره اول کلاس بود و به درس دادنم بی اعتماد. فقط در دل می گفتم
"یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی".
دو سه جلسه آخر، دیگه از دستش کلافه شده بودم. زیادی احساس راحتی می کرد. انگار نه انگار محرمی،نامحرمی گفتن. ایندفعه با التماس می گفتم
"یا مولاتی یا فاطمة جداً کثیراً اغیثینی".
مادر،آن بی اعتمادی اش را حل کردید با این پا از مرز فراتر گذاشتن هایش چه کنم.