شرم و حیای پیرزن های قدیمی هم حکایتی داره برای خودش.
یکیش همین عابی بی (آغا بی بی) خودمان که وقتی سال 52 بابام برای اولین بار رادیو خریده بود و روشن کرده بود عابی بی پریده بود سمت چادرش و گفته بود: دیدی بابام سوخت، مرد غریبه اینجا بود و من خبر نداشتم و دیگری؛
"ننه فاطمه" پیرزن بستری شده در بخش سکته مغزی های "بیمارستان نمازی" که علی الرغم اینکه در کما بود نمی گذاشت پرستارها لباسش را از تن بیرون کنند و لباس بیمارستان به او بپوشند.
"خدایا! اگر نیمی از حیای قدیمی ها هم به ما بدهی، بازار مکاره هوی و هوس این روزها از رونق خواهد افتاد. به ما هم نصیبی برسان."