همیشه توی روضه ها می شنیدم که با خوردن تیر به مشک ابوالفضائل عباس، امیدش نا امید شد و حضرتش گریه کرد. نمی فهمیدم، سختی آن واقعه را متوجه نمی شدم. تا اینکه در سال 81 پس از دو سال دست و پنجه نرم کردن مادر با مرگ، نیمه های شبی که منتظر شفای مادر بودیم، مادر پس از کلی زجر فوت کرد. حسن، خواهر زاده ام مشت های غدرش را به دیوار بیمارستان می کوبید و زجه می زد و می گفت: امیدم نا امید شد. آن موقع بود که کمی فهمیدم امید ناامید شده ابوالفضل یعنی چه.
امید نا امید شده ابو الفضل یعنی؛
دیدن تشنگی هلاکت آورِ امام زمانت
دیدن سرِ پایین امام زمانت دربرابر تقاضایِ آبِ کودکان تشنه
دیدن پایانِ عمرِ کسی که تو برای او خلق شدی
و شرمندگی دربرابربانویی که عالم به طفیل وجود اوخلق شده.
یا ابو الفضائل عباس، با همه ء نا امید شدن امیدتان، در برابر حسینِ فاطمه سرافراز شدید. دعا کنید ما هم شرمنده مهدیِ فاطمه نشویم در این خشکیِ معنویت عالم.