عجیب است اولین شناخت هامان با نیازهامان شکل می گیرد.
آب، شیر، سرما، ترس و خیلی چیزها و حس های دیگر. اما نیازِ همیشگیِ محبت، رنگی دیگر دارد. روزی در بوی مادر، روزی در دیدار پدر، روزی در نگاه کودک هم بازی، روزی در کلام معلم و استاد، روزی در زبان همسر و خلاصه هر روز به گونه ای خودی نشان می دهد. اما رنگ خداییش چیز دیگری است .
زن دایی که عمل کرده بود، حین درد کشیدن گفته بود :"یا جواد الائمه". پزشکش خندیده بود که :" این همه امام مشهور داریم گیر به حضرت جواد داده ای؟" و او گفته بود:" شاهزاده ایران اند ،کسی کار شاه داشته باشد، بهترین راه دست آوردن دل شاهزاده است" یا مادر همیشه می گفت:"حسن عاقبت جوانانتان را از جواد الائمه بخواهید"، خلاصه هر چه از شما شنیده ایم جود و بخشش بوده است.
کسی می گفت که رزق و روزی هر روزمان به دست شما اهل بیت داده می شود. و من می گویم:
" اولین نیاز هر روزمان محبت است "
خاندان شما شهره به جود و کرم اند. خصوصا در بخششِ مهر و مهربانی و محبت. این را آن کبوتری که زیر تخت شما نشسته بود به جفتش چه زیبا گفت که :"به خدا قسم هیچ کس را بیشتر از تو دوست ندارم، مگر آن که به روی تخت نشسته است "
یا جوادالائمه
دست های خالی مان منتظر روزی به سویت دراز است، اولین قسمت روزی مان محبت شما و خاندانتان باشد. آن هم با کیلِ جودتان.