با خودش قرار گذاشته بود پایش که به اینور آب رسید دلی از عزا در بیاورد ،
و حالا اینجا، هرچه می پوشید دیگر کسی به او نگاه نمی کرد ،
کسی به او تذکر نمی داد،
اصلاً کسی او را نمی دید،
دلش برای آن شال ده سانتی و مانتوی کوتاهش تنگ شد!
مادر! نور چادرت که علی برای گرفتن قرض پیش مرد یهودی گذاشت،او را مسلمان کرد.
مادر دعا کن که چادرهای ما هم نور داشته باشد و اثری، در این وانفسای آخرالزمانی.
حجاب محدودیت است چرا که نگاه نامحرمان را محدود می کند.
اگر دکارت پیش از چهارصد سال گفته بود: «من می اندیشم، پس هستم»
زنان در جامعه غرب و همه جامعه های امروزی غرب زده ناچار باید بگویند:
«مرا نگاه می کنند، پس هستم!»