سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می گفت : تجارتم ،تجارت خدایی

می گفت :کاش اگه قرار باشه خرید و فدوشی صورت بگیره ،خدا خودش خریدارمون شه .

 می گفت :چون به خدا اعتماد دارم و میدونم توی معامله خیانت نمی کنه ،پس یا بیشتر یا حد اقل به اندازه ارزشی که دارم خریده میشم.

می گفت:سالهایی از عمرم رو چوب حراج به داراییهام زدم و ندونستم که چقدر ارزشمندم و مشتری صادق من فقط خود خداست.

گذاشتم هر چشمی ،در و سعت سرزمین وجودم ،هر جوری که می خواد تاخت و تاز کنه .

می گفت :بعضی وقتها که مقابل آینه می ایستادم،از این خودی که برای خودم ساخته بودم،گِریم می گرفت ولی فکر می کردم چاره دیگه ای

نیست و این همون جبر زندگیه.....

می گفت از وقتی خودمو پیدا کردم ، خریدار واقعیم رو هم شناختم و اون بود که یا دم آ وُرد دلش می خواد بی نهایت قیمتی باشم.

آخه اون منو توی یه نظام احسن خلق کرده بود و   دوست داشت به وجه احسن و عزت مندانه زندگی کنم و گفته بود ازم نمی گذره اگه از عزتم

بگذرم.

.....و از اون موقع بود که اول پیش خودم عزیز شدم و دبگه خودمو جنسی و کالایی ندیدم و بعدهم شاهد تغییر نگاههای بیرونی

بودم،نگاههای کنترل شده ای که ورود منو به دنیای ماورای جنس و سطحی بالاتر از غریزه به رسمیت می شناختند وعضویت انسانی منو در

جامعه تأیید می کردند.


نوشته شده در  سه شنبه 90/10/27ساعت  9:15 عصر  توسط راحیل 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
از ناز تا نیاز
حیاء
فراخوان اولین جشنواره ملی حجاب؛ یادگار فاطمه(س)
مریم مقدس حامی روسری دختران مسلمان
فراخوان مقاله حجاب، زینت آفرینش
[عناوین آرشیوشده]