سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عذاب قوم سبت چقدر عجیب است. همان هایی که قرار شد روز شنبه ماهی نگیرند و مثلاً خدا را دور زدند و کاری کردند که شنبه ماهی ها گیر می افتادند و یک شنبه آن ها را می گرفتند. عجیب است مثل قوم نوح و عاد و ثمود و ... با سیل و طوفان و صاعقه و باران سنگ و ... عذاب نشدند  بلکه به شکل بوزینه درآمدند که لابد بارها آرزوی مرگ کردند.

خلاصه خدا را هیچ جور نمی شود دور زد. اگر هم به خیال خامت دورش زدی روزگارت را پیش چشمت می آورد. به قول دوستی برای گناه کردن هم باید مرد بود.

مادر احسان که به خواستگاریم آمد، خانمی چادری بود که وقتی وارد شد فقط دو چشمش را دیدم. برای پسر  اهل تقوی و خدا و پیغمبریش به خواستگاری آمده بود.

تا نشست گفت: "عروس گلم، من از تو فقط ایمان و حجاب را می خواهم."

پدرم که آمد، خانم خواست چادرش را محکم تر بگیرد. چادرش را باز کرد و ما چهره ای زیبا با آرایش و  گردنی عریان با زیور آلات قیمتی دیدیم و البته پدرم که رویش را برگرداند.

.

.

.

چند سال بعد همان پسر اهل تقوی و ... را با خانمش دیدم. خانمی که هر چه داشت عرضه کرده بود.


نوشته شده در  سه شنبه 90/6/29ساعت  7:30 صبح  توسط آمنه 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
از ناز تا نیاز
حیاء
فراخوان اولین جشنواره ملی حجاب؛ یادگار فاطمه(س)
مریم مقدس حامی روسری دختران مسلمان
فراخوان مقاله حجاب، زینت آفرینش
[عناوین آرشیوشده]